بعدازظهر دوشنبه ماه مارس، روز دوازدهم جنگ در اوکراین است. خانم فیتسما-ایسما در خانه اش در آیندهوون دریافت می کند. او می گوید زندگی گوشه نشینی دارد، اما زیاد می خواند و اخبار را دنبال می کند. روی یک میز کناری دراز کشیده است جنگ و صلح نوشته لو تولستوی، او در نیمه راه است. فیتسما-ایسمادرست قبل از جنگ جهانی دوم متولد شد: «در سال‌های اخیر فکر می‌کردم: چقدر ممتازیم که سال‌ها در آرامش نسبی زندگی کرده‌ایم. بعد کرونا آمد و حالا این. آنها چیزهایی هستند که در طول زندگی اتفاق می افتد. 

او در پاسخ به این سوال که آیا جنگ در اوکراین او را به یاد قیام مجارستان در اواخر دهه XNUMX می‌اندازد، می‌گوید: «اما البته». درست مثل الان، تهدیدهای زیادی وجود داشت. این شورش کاملاً خود به خود به وجود آمد ، اما دخالت روس ها بلافاصله خود را نشان داد. بیش از آن زمان، اکنون یک جنگ جهانی تهدید می شود. از هر نظر اکنون در مقیاس بزرگتر است. 

قیام مجارستان در سال 1956 با تظاهرات مسالمت آمیز دانشجویان در بوداپست آغاز شد. آنها از تظاهرکنندگان لهستانی حمایت کردند و شعارهای ضد شوروی سر دادند. ساکنان شهر به تظاهرکنندگان پیوستند، مجسمه استالین در میدان قهرمانان پایین کشیده شد. اتحاد جماهیر شوروی مداخله کرد، آنها یک همسایه بی طرف و بالقوه غربگرا را تحمل نکردند. حدود XNUMX غیرنظامی در این جنگ کشته شدند و بیش از XNUMX مجار گریختند. به دنبال درخواست سازمان ملل، هلند سه هزار پناهنده مجارستانی را پذیرفت.  

"صندوق پناهندگی" 

در UAF - که هشت سال قبل برای ارائه فرصت ادامه تحصیل در هلند به پنجاه دانشجوی پناهنده از جمهوری چک تاسیس شد - بیش از صد دانشجوی مجارستانی درخواست دادند. Feitsma-Eisma، که پیوسته از UAF به عنوان "صندوق پناهندگی" یاد می کند، آن را به خوبی به خاطر می آورد: "من جامعه شناسی را در گرونینگن خواندم. در آن زمان این امر بدیهی بود که دانشجویان با کمک مالی از UAF حمایت کنند. درست مثل آسایشگاه دانشجویی هلندی، اتفاقا. دانشجویان مجارستانی وارد دانشگاه ها شدند و این باعث همه چیز شد. یکی از دوستانم برای کار به یک پناهگاه رفت و بعداً با یکی از آن مجارها ازدواج کرد. یک همکلاسی هم داشتیم که مجارستانی بود.' 

هنگامی که او فارغ التحصیل شد، فیتسما-ایسما برای کار در UAF درخواست داد، زیرا درخواست مداوم در وزارت کار اجتماعی بیش از حد طول می کشید. UAF فوراً پاسخ داد، می‌توان در کوتاه‌مدت کاری ترتیب داد. او در نهایت به تیمی با پنج همکار خود رسید و علاوه بر سرپرستی دانشجویان پناهنده، در فعالیت‌های مختلفی نیز شرکت داشت. ما در همه بازارها در خانه بودیم. با مدارس صحبت کردم، برای زایمان رفتم و خبرنامه را برای اهداکنندگان نوشتم. در آن زمان، در زیرزمین دفتر ما در FC Dondersstraat در اوترخت چاپ شد.  

UAF: یک عشق قدیمی 

او پیش بینی نکرده بود که UAF تقریباً هفتاد و پنج سال بعد هنوز وجود دارد. 'قطعا نه. من درگیر حمایت از پناهندگان مجارستانی بودم، اما تعداد آنها در حال کاهش بود. UAF یک راه حل موقت برای یک مشکل موقت بود - یا آنها فکر می کردند. صحبت از راه اندازی بنیاد دانشجویان خارجی کمک بود. این بنیاد بر گروه وسیع تری تمرکز خواهد کرد، UAF از بین خواهد رفت. اما به زودی پناهندگان جدید وارد شدند: از خاورمیانه، از آفریقای جنوبی، از سوریه.