از همکار ماریکه پرسیدم که چگونه نامزدها را معرفی می کنیم مسیر یادگیری-کار لیاندر رفته بود. ماریکه با اشتیاق در مورد میزان مشارکت، در مورد دانش آموزان مطالعه و افرادی در Liander صحبت کرد که مشتاق بودند ده استعداد فنی دیگر را فرصت دهند. او به طور خاص به یک واکنش اشاره کرد، واکنش عزیز. پس از سخنرانی افتتاحیه لیاندر، او گفته بود: امیدوارم این شروع یک رابطه طولانی باشد.
ما می خواهیم به یک گروه تعلق داشته باشیم
حرف های عزیز که از طریق ماریکه به من رساندم مرا تکان داد. چرا؟ زیرا آنها چیزی را نشان می دهند که ما انسان ها واقعاً آرزویش را داریم: ارتباط. انسان موجودی اجتماعی است. ما می خواهیم به یک گروه تعلق داشته باشیم و دوست داریم با افراد اطرافمان ارتباط برقرار کنیم. حتی یک اصطلاح برای آن وجود دارد: سازگاری.
این فرآیند از زمانی که ما به دنیا می آییم آغاز می شود. از روز اول ما عضوی از یک خانواده هستیم. وقتی به سن کافی رسیدیم به مدرسه میرویم، در باشگاههای ورزشی ثبتنام میکنیم، باشگاه دوستان تشکیل میدهیم و بعداً سر کار میرویم. تصادفی نیست که تنهایی در میان سالمندان یک مشکل بزرگ است. تمام روابطی که در زندگی خود ایجاد می کنیم، با افزایش سن به تدریج فرو می ریزند. احساس تخمینی یک میلیون سالمند احساس تنهایی در هلند
گیاه بالغ بدون ریشه در زمین باز
فرار از این نظر یک اتفاق غیرطبیعی است. من گاهی آن را با یک گیاه مقایسه می کنم. یک گیاه با یک دانه در زمین شروع می شود، ریشه می روید، راهی در محیط خود پیدا می کند و در نهایت بخشی از آن می شود. اگر یک گیاه بالغ را از زمین بیرون بکشید تا آن را در محیطی کاملاً متفاوت دوباره بکارید، آن گیاه باید دوباره راه خود را پیدا کند.
زمانی که در سال 1990 از ایران به هلند فرار کردم، خودم آن را تجربه کردم. اگرچه من اجازه کار و تحصیل در ایران را نداشتم و از این نظر ریشه کمتری نسبت به آنچه می خواستم داشتم، هلند محیطی کاملاً متفاوت بود. در موم مانند یک گیاه بالغ بدون ریشه در یک زمین باز: احساس می کردم محافظت نشده ام و هر لحظه ممکن است سقوط کنم. اینجا نه خانواده داشتم، نه شبکه، نه زبان بلد بودم و ....
می خواستم زمین گیر کنم، ریشه بدهم و بخشی از محیط خود شوم. در مورد من این به معنای: یادگیری زبان، مطالعه و در نهایت کار بود. اما همچنین: برقراری ارتباط با والدین در حیاط مدرسه فرزندانم، دعوت از همسایه ها برای معرفی و مراقبت از همکلاسی های پسرانم پویا و پاشا.
مشارکت کنید و احساس ارتباط کنید
جایی که میخواهم بروم: مطالعه و کار «فقط» ابزاری برای ارتباط ما با محیطمان هستند. در جامعه ای که همه در آن کار می کنند، به عنوان یک تازه وارد بی ریشه هم می خواهید کار کنید. شما خود را با رفتار و دیدگاه گروه حاکم تطبیق می دهید، همنوایی می کنید. در پایان، همه چیز در مورد این است: مشارکت، احساس ارتباط. راتگر برگمن در این باره نوشت درآمد پایه و 15 ساعت کار در هفته. شاید مشارکت و احساس ارتباط در آینده بسیار متفاوت به نظر برسد.
با این حساب کامنت عزیز خیلی قشنگه. برنامه کارآموزی تضمینی برای یک شغل ارائه می دهد، اما عزیز به طور خاص به رابطه طولانی به عنوان چیزی که مشتاقانه منتظر آن است اشاره می کند. عزیز اکنون بخشی (!) از فرآیندی است که در آن می تواند با سایر (!) شرکت کنندگان علاقه مند به فناوری کار کند. من متقاعد شدهام که مسیر یادگیری-کار به او کمک میکند تا ریشههای جدیدی پیدا کند و بخشی از محیط جدیدش شود.
عکاسی: Marijn Smulders